مامانی خسته
سلام دختر نازم ظهرت بخیر امروز هوا خیلی خوبه ، آفتابیه ولی سایه هاش خیلی سرده امروز صبح با هم رفتیم حموم ،آب بازی بعدش هم آشپزخونه رو حسابی بهم ریختیم آخه چند وقته که یه گردگیری درست و حسابی نکرده بودم ولی مامانی خیلی خسته شد . ٣ساعت سرپا بودم گلم . تاوقتی که بابایی اومد و نهار خوردیم شد ساعت ٣:٣٠ راستی نفسم ، بابایی که از سر کار اومد رفتیم پایین و توی باغچه مون سبزی کاشتیم ، هرکدوم از همسایه ها یه باغچه اختصاصی داریم ، بابایی دور تا دور باغچه رو گل شمعدونی قلمه زده بقیه باغچه هم ٦ قسمت شد و هرکدوم رو یه نوع سبزی کاشتیم . دخترم خیلی خسته م ، برم یه کوچولو استراحت کنم فعلا بای با...
نویسنده :
مامان و بابا
16:26